معنی نخ گوریده، گوریدگی، از هم جدا کردن الیاف (دربافندگی) شانه مخصوص جداکردن تارهای نخ، پیچ , انداختن در، گرهدار کردن، دام بلا، چیز در هم پیچیده, معنی نخ گوریده، گوریدگی، از هم جدا کردن الیاف (دربافندگی) شانه مخصوص جداکردن تارهای نخ، پیچ پ انداختن در، گرهدار کردن، دام بلا، چیز در هم پیچیده, معنی jo ;mcdbi، ;mcdb;d، اx ik [bا lcbj اgdاt (bcfاtjb;d) aاji kowmw [bاlcbj تاciاd jo، /d] , اjbاoتj bc، ;cibاc lcbj، bاk fgا، ]dx bc ik /d]dbi, معنی اصطلاح نخ گوریده، گوریدگی، از هم جدا کردن الیاف (دربافندگی) شانه مخصوص جداکردن تارهای نخ، پیچ , انداختن در، گرهدار کردن، دام بلا، چیز در هم پیچیده, معادل نخ گوریده، گوریدگی، از هم جدا کردن الیاف (دربافندگی) شانه مخصوص جداکردن تارهای نخ، پیچ , انداختن در، گرهدار کردن، دام بلا، چیز در هم پیچیده, نخ گوریده، گوریدگی، از هم جدا کردن الیاف (دربافندگی) شانه مخصوص جداکردن تارهای نخ، پیچ , انداختن در، گرهدار کردن، دام بلا، چیز در هم پیچیده چی میشه؟, نخ گوریده، گوریدگی، از هم جدا کردن الیاف (دربافندگی) شانه مخصوص جداکردن تارهای نخ، پیچ , انداختن در، گرهدار کردن، دام بلا، چیز در هم پیچیده یعنی چی؟, نخ گوریده، گوریدگی، از هم جدا کردن الیاف (دربافندگی) شانه مخصوص جداکردن تارهای نخ، پیچ , انداختن در، گرهدار کردن، دام بلا، چیز در هم پیچیده synonym, نخ گوریده، گوریدگی، از هم جدا کردن الیاف (دربافندگی) شانه مخصوص جداکردن تارهای نخ، پیچ , انداختن در، گرهدار کردن، دام بلا، چیز در هم پیچیده definition,